درس یازدهم | ۱
یَا ابْنَ جندب مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُزَوِّجَهُ اللهُ الْحورَ الْعین و یُتَوِّجُهُ بالنّور فَلْیُدْخِلْ عَلى اَخیهِ الْمُؤمِنِ السُّرورَ.
این مضمون كه شاد كردن برادر مؤمن، یكى از عبادات بزرگ است به صورتهاى گوناگون در روایات بسیارى وارد شده و ابوابى از مجموعههاى روایى مثل كافى، وافى، وسائل الشیعه و... را به خود اختصاص داده است. در اینجا به چند نمونه از این روایات و توضیح آنها اشاره مىكنیم.
مضمون بعضى از این روایات این است كه بهترین و یا محبوبترین عبادات نزد خداى متعال این است كه انسان دل برادر مؤمن خود را شاد نماید و یا به تعبیر معروف، در قلب مؤمن «ادخال سرور» كند. در اینباره مرحوم كلینى روایتى را از امام باقر(ع) در كافى آورده است:
ما عُبِدَ اللهُ بِشَىْءٍ أَحَبَّ اِلَى اللهِ مِنْ اِدْخالِ السُّرورِ عَلَى المؤمن؛[1] یعنى خداى متعال عبادت نشده به چیزى كه محبوبتر باشد نزد او از آنكه سرورى در قلب مؤمن وارد كنند. این روایت بیانگر این حقیقت است كه شاد كردن مؤمن محبوبترین عبادتها نزد خداى متعال است. در اصول كافى نظیر همین مضمون از خود پیغمبر اكرم(ص) نیز نقل شده است:
اِنَّ اَحَبَّ الْأعْمالِ اِلَى اللهِ تعالى اِدْخالُ السُّرورِ عَلَى الْمُؤْمنینَ؛[2] محبوبترین اعمال نزد خدا، شاد كردن مؤمنین است. در بعضى از روایات براى تشویق مردم به شاد كردن برادران ایمانىشان، چنین آمده است: كسى كه مؤمنى را شاد كند تنها یك شخص را شاد نكرده بلكه ما اهل بیت(ع) را نیز شاد كرده است و كسى كه ما را شاد كند، پیغمبر خدا(ص) را شاد كرده است.[3] در روایت دیگرى آمده است: كسى كه مؤمنى را شاد كند، رسول الله(ص) را شاد كرده است.[4] اینگونه مضامین در روایات ما مكرر نقل شده است. از جمله در كافى آمده است:
عن الصادق(ع) قال لا یُرى اَحَدُكُمْ اذا اَدْخَلَ عَلى مُؤمن سُروراً اَنَّه علیه اَدْخَلَه فقط بل و اللهِ علینا بل و اللّه على رسول الله(ص)؛[5] یعنى اگر یكى از شما برادر ایمانى خود را شاد كرد، فكر نكند كه فقط او را شاد كرده، به خدا قسم ما را شاد كرده است، به خدا قسم این شادى را در دل رسول الله(ص) وارد كرده است. روایتى هم از پیامبر اكرم(ص) وارد شده كه مىفرماید:
مَنْ سَرَّ مؤمناً فَقَدْ سَرَّنى و مَنْ سَرَّنى فَقَد سَرّ اللهَ؛[6] كسى كه مؤمنى را شاد كند، مرا شاد كرده و كسى كه مرا شاد كند خدا را شاد كرده است.
موارد یاد شده، نمونههایى از روایات متعددى است كه در این باره وارد شده است. بنابراین جاى هیچگونه شكى نیست كه از نظر اهل بیت(ع) شاد كردن مؤمنان كارى بسیار پسندیده و بلكه بالاترین عبادات است. اما دربارهی این مطلب سؤالاتى مطرح مىشود و ابهاماتى براى انسان پیش مىآید. گاهى هم اشتباهاتى واقع شده و برداشتها و نتیجههاى نادرستى گرفته شده است. بعضى از این سؤالات را با مضامینى كه در سایر روایات وارد شده و یا از طریق قراین قطعى، به راحتى مىتوان پاسخ داد. یكى از این سؤالات این است كه آیا انسان هر كسى را، از هر راهى كه شاد كند، چنین عملى عبادتى بزرگ محسوب مىشود؟ پاسخ این سؤال تقریباً روشن است. هر كس كه آشنایى مختصرى با نظام ارزشى اسلام، مكتب اهل بیت(ع) و معارف اسلامى داشته باشد، جواب این سؤال را مىداند. منظور این نیست كه كسى از راه گناه، دیگرى را شاد كند؛ یعنى گناهى مرتكب شود تا دیگرى شاد شود. مسلّماً این كار نه تنها ثوابى ندارد، بلكه گناهش هم محفوظ است. در بعضى از روایات به این نكته، كه نباید شاد كردن مؤمن همراه با گناه باشد، تأكید شده است. بعضى از بزرگان مىگویند شاد كردن مؤمن، حتى به صورتى كه مستلزم كارهاى لغو و مبتذل باشد، مطلوب نیست. ممكن است افراد غیر متقى و كسانى كه در گفتار و رفتارشان چندان مقیّد نیستند، بعضى بذلهگویىها و مسخرهبازىهایى كه در شأن مؤمن نیست، انجام دهند و تصور كنند كه چون با این كارها دیگران را شاد كردهاند، بالاترین عبادات را انجام دادهاند. هر چند فرض كنیم كه اینگونه كارها حرام نباشد، اما دست كم جزو كارهاى نامطلوب و احیاناً مذموم (مكروه یا مشتبه) به شمار مىآید. البته ممكن است در این مورد استثنائاتى باشد. فرض كنید فردى در اثر گرفتارى و مشكلات زندگى دچار افسردگى شدید شده و یك حالت بیمارگونهاى پیدا كرده باشد به گونهاى كه اگر بخواهند او را از این حالت خارج كرده و شاد كنند راهى جز بذلهگویى یا انجام رفتارهایى كه در شرایط عادى مطلوب نیست وجود ندارد. این كار ممكن است نوعى معالجه باشد. این حالت استثنا است و نمىتوان گفت كه هر كس براى شاد كردن دیگران، به هر شكل رفتار كند، بالاترین عبادت را انجام داده است. مسلّماً نمىتوان از طریق گناه و حتى از راه امور مكروه، مشتبه و یا لغو، چنین عملى را انجام داد. كارهاى لغوى وجود دارد كه فى حدّ نفسه مطلوب نیست:
وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون؛[7] از صفات مؤمنان این است كه مرتكب كارهاى بیهوده نمىشوند. بنابراین مىتوان گفت كه به طور مطلق، شاد كردن هر كسى بالاترین عبادات نیست بلكه تنها شاد كردن مؤمنان از مجارى شرعیه و راههایى كه شرعاً مجاز است مطلوب و پسندیده و بالاترین عبادات محسوب مىشود.
سؤالهاى دیگرى نیز، كه بسیار عمیقتر و پیچیدهتر و جزو مسایل اصولى و بنیادى است، در این زمینه مطرح مىشود. مهمترین این سؤالها این است كه اصولاً مگر «شاد بودن» در زندگى مطلوبیتى دارد كه اسلام براى شاد كردن دیگران این همه سفارش كرده و براى آن ثواب در نظر گرفته است؟ به عبارت دیگر، آیا از دیدگاه اسلام وضع مطلوب این است كه انسان بسیار شاد و مسرور باشد یا به عكس، محزون؟
با توجه به روایاتى كه در مدح حُزن وارد شده است، از جمله روایتى به این مضمون كه اگر در جمعى شخص محزونى باشد، خدا همهی آن جمع را به واسطه آن شخص محزون مورد رحمت قرار مىدهد، این سؤال مطرح مىشود كه چگونه مىتوان بین این دو گروه روایات جمع كرد؟ آیا «شاد بودن» از نظر اسلام امرى مطلوب است؟ اگر «شاد بودن» انسان مطلوبیت زیادى ندارد، پس چطور «شاد كردن» دیگران ثواب دارد، بلكه بالاترین عبادات تلقى مىشود؟ این سؤالى است كه جواب آن چندان آسان نیست. براى پاسخ به این سؤال، باید مقدماتى را بیان كرد.
بدون شك اصل مسرور بودن و شاد بودن یك مطلوب فطرى است. از نعمتهایى كه خداى متعال وعدهی اعطاى آن را به انسان در روز قیامت داده است، این است كه مؤمن در بهشت غمگین نمىشود و شاد خواهد بود:
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ؛[8] چهرههاى مؤمنان در بهشت بسیار شاداب و خرّم است. در جاى دیگرى مىفرماید:
یَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً؛[9] مؤمن پس از محاسبه، نزد اهل و عیالش، در حالى كه بسیار شاد و خندان است، باز مىگردد. بىشك انسان فطرتاً طالب خوشى، شادى و سرور است. مفاهیمى از قبیل خوشبختى، خوشوقتى، خوشحالى و... همگى از خوشى گرفته شده است؛ یعنى انسان، خود به خود، طالب خوشى است و این اشكالى ندارد. مؤمنان وقتى در روز قیامت وارد بهشت مىشوند مىگویند:
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ؛[10] خدا را ستایش مىكنند كه حزن و اندوه را از آنان برداشت؛ یعنى دوران حزن و غمى كه در دنیا داشتند سپرى شد و زمانى كه وارد بهشت مىشوند، دیگر از حزن و اندوه خبرى نیست. پس شاد بودن و محزون نبودن فطرتاً مطلوب است و این پاداش مؤمنان در بهشت است. برعكس، اهل جهنم، همیشه غمگین و افسرده هستند. قیافههاى درهم كشیده (عَبُوساً قَمْطَرِیراً)[11] و چهرههاى چروكیده و سیاه (وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ)[12] از حالات دوزخیان است. قرآن آنگاه كه مىخواهد از شهدا تعریف كند و غیر مستقیم دیگران را تشویق نماید كه به خیل شهدا بپیوندند، مىفرماید: فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ؛[13] آنها به سبب نعمتهایى كه خداوند به آنها داده است در شادى و سرور هستند. بنابراین، داشتن شادى و سرور، یك امر مطلوب فطرى است، كه هم در برزخ و هم در آخرت، قطعاً جزو نعمتهاى بزرگ الهى مىباشد. همهی ما باید طالب چنین نعمتى باشیم.
انسان فطرتاً طالب خوشى است. در دنیا خوشىها و ناخوشىها، به طور طبیعى و تكوینى، براى همه وجود دارد؛ هیچ كس در دنیا نیست كه در همهی عمر خود شاد و یا در سراسر این مدت غمگین باشد. هر كسى كمابیش غمها و شادىهایى دارد. انسان به طور طبیعى مىخواهد در دنیا شاد باشد، و این شادىها از راههاى مختلفى پیدا مىشود. گاهى یك شادى، غمهاى طولانى را در پى دارد، مانند شادىهایى كه از یك گناه موقتى پیدا مىشود. هر چند انسان ممكن است با انجام یك گناه به طور موقت شاد شود، اما گرفتارىهاى بعدى را به دنبال خواهد داشت. كسانى هم كه از راههاى غیرمشروع مانند استعمال مواد مخدر، مسكرات و... خود را شاد مىكنند، شادى آنان موقتى است و پس از آن، ساعتها بلكه عمرى را بدبخت خواهند شد. این نوع شادى، مطلوبیتى ندارد و عقل هم هیچ وقت چنین شادیى را تجویز نمىكند كه انسان لحظهاى از مواد مخدر استفاده كند، شادى كاذبى پیدا كند و بعد عمرى معتاد شده، خود، خانواده و جامعهاش را بدبخت كند.
طبق نظام ارزشى اسلام، مطلوبیت واقعى هر چیزى زمانى است كه در مسیر مطلوبیت نهایى و سعادت ابدى انسان باشد. اگر شادىهاى دنیایى انسان در راستاى كمك به شادى آخرت او باشد، بسیار پسندیده و مطلوب است. آیا اساساً چنین شادىهایى وجود دارد؟ پاسخ مثبت است. انسانى كه افسردگى مطلق داشته باشد، به دنبال هیچ كارى نمىرود، عبادت هم نمىكند. چنین كسى نه كار دنیا را مىتواند درست انجام دهد نه كار آخرت را. كسى كه نشاط ندارد، تنها مىخواهد گوشهاى بنشیند، نه حرفى بزند، نه حرفى بشنود و نه كارى انجام دهد. چنین فردى نه به درد دنیا و آخرت خودش مىخورد و نه دنیا و آخرت دیگران. حُزن و اندوهى كه انسان را از كار و زندگى باز دارد و باعث شود كه فرد نه به كار دنیا برسد و نه به كار آخرت، در واقع نوعى بیمارى است و هیچگونه مطلوبیتى ندارد. این كار حتى ممكن است به كفر نیز منتهى شود. گاهى هم موجب مىشود كسانى كه ایمان ندارند یا داراى ایمانى ضعیف هستند، دست به خودكشى بزنند. چنین حُزنهایى هیچ وقت مطلوب نیست. برعكس، آن حالت نشاطى كه انسان را وادار كند به اینكه هم كارهاى دنیایى و هم كارهاى آخرتى خود را درست انجام دهد، مثلاً موجب شود كه درسش را بهتر بخواند و عبادتش را بهتر انجام دهد، امرى مطلوب است. از این روى، استفاده از وسیلهاى كه سعادت اخروى انسان را به دنبال داشته باشد مطلوب خواهد بود.
بنابراین مىتوان گفت، اینطور نیست كه هر سرور و فرحى در دنیا مطلوب است، به خصوص اگر حالت افراطى پیدا كند. در قرآن غالباً از فرح مربوط به دنیا با لحنى نكوهشآمیز یاد شده است؛ مانند:
إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ؛[14] او [انسان] شادمان و فخرفروش است. یا:
لا تَفْرَحْ إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ.[15] این آیه دربارهی قارون است كه به واسطه نعمتهاى دنیایى، به خود مىبالید و بسیار مغرور بود. بنىاسرائیل براى نصحیت او به نزدش آمدند و گفتند:
لا تَفْرَحْ إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ؛ خیلى سرمستى نكن، خدا فرحین را دوست نمىدارد. معمولاً در ادبیات فارسى تعبیر «سرمستى» براى اینگونه سرورها و فرحهاى افراطى به كار مىرود. اینگونه شادىها مسلّماً نامطلوب است؛ زیرا نه تنها كمكى به حركت تكاملى انسان نمىكند، بلكه انسان را در دام شیطان مىاندازد، او را غافل و مغرور ساخته از وظایف و تكالیفش باز مىدارد و موجب مىشود كه به دیگران فخر بفروشد. در بعضى از آیات قرآنى هم اشاره شده است كه كسانى كه در دنیا خیلى سرور داشتند، وضعشان در آخرت خیلى خوب نیست: إِنَّهُ كانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُوراً؛[16] در وصف جهنمیان مىفرماید، آنها كسانى هستند كه در دنیا خوشگذرانى كرده و زندگى را به شادى و سرمستى مىگذراندند.
1- برخی از حالات دوزخیان را بیان کنید.
2- محبوبترین عبادتها نزد خداى متعال چیست؟
[1]. اصول كافى، ج 2، ص 188.
[2]. همان، ص 189.
[3]. بحار الانوار، ج 74، باب 30، روایت 27.
[4]. بحارالانوار، ج 74، باب 20، روایت 70.
[5]. اصول كافى، ج 2، ص 189.
[6]. همان، ص 188.
[7]. مؤمنون (23)، 3.
[8]. غاشیه (88)، 8.
[9]. انشقاق (84)، 9.
[10]. فاطر (25)، 34.
[11]. انسان (76)، 10.
[12]. زمر (39)، 60.
[13]. آل عمران (3)، 17.
[14]. هود (11)، 10.
[15]. قصص (28)، 76.
[16]. انشقاق (84)، 13.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی